چقدر تعطيلات رو دوست دارم …. باعث ميشه اوني كه واقعا ميخوام باشم و هر كاري كه دوست دارم بكنم … سيزن 4 Desperate Housewives رو برداري بري توي اتاقت …چيپس خانواده هم برداري … بشيني فيلم ببيني بدون هيچ دغدغه.. ! تنها دغدغت اين باشه كه يه وقت لينت شوهرش تام رو اذيت نكنه … چون شخصيت مورد علاقه تو هستش … حدوداي ساعت4 بعد از ظهر هم پاشي بري نمايشگاه كتاب و تنها به خريدن 2 تا كتاب از نويسنده مورد علاقت پائولو بسنده كني و همش به مامانت غر بزني كه اين چه نمايشگاهيه ! پارسال بهتر بود … ! نميتونستن يه كولر گنده بزارن اون بالا ؟ اگه يكي توي شبستان نمايشگاه از تشنگي در حال موت باشه يه ليوان آب پيدا نميشه و اينا …. خلاصه خودمون نمايشگاه ميزاريم .. خودمون ميايم تو تلوزيون ميگيم بهترين نمايشگاه خاورميانه بود و اينا … ! خنده داره ! با اينهمه استقبال مردم از كتاب ميشه خيلي بهتر كار كرد !
بعدش ا اينكه كلي راه رفتي و خسته اي و اينا ميري از دوست داداشت كه مغازه داره موبايل جديد و مورد علاقت رو ميگيري و خوشحال برميگردي خونه ميگيري ميخوابي تا فرداش ….
شايد كار خاصي نكرده باشم اما همين كه يه روز رو بدون دغدغه درسي بگذرونم خيلي واسم ارزش داره … همه ميگن نترس ديگه داره تموم ميشه اما به قول شاعر : تو مو ميبيني و من پيچش مو ! تازه داره شروع ميشـــــــــــه …. كي ميخواد اينهمه امتحان رو بده آخه؟؟؟!!! به خدا ديدن فيلم مزخرف زنان خانه دار بهتر از اين كاراست
داشتم چند وقت پيش با موبايلم بازي ميكردم … يه Level بازي وحشتناك سخت شد طوري كه اصلا نميشد ردش كرد … با خودم گفتم فكر كن اگه ببري ميتوني معلم رياضيتونو بكشي …! به 5 مين نرسيد كه مرحله رو رد كردم … !!… تازه فهميدم چقدر عشق به گراز ( معلم رياضيمون ) در من فوران ميكنه يهو و باعث موفقيتم ميشه معلم عزيزم دوستت دارم
امروز يه اس ام اس جالب اومد برام … گفتم گذاشتنش خالي از لطف نيست .. :
بر روي بوم زندگي هر چيز ميخواهي بكش …زيبا و زشتش پاي توست … تقدير را باور نكن ! ,
تصوير اگر زيبا نبود نقاش خوبي نيستي …از نو دوباره رسم كن …. تصوير را باور نكن !,
خالق تو را شاد آفريد …. آزاد آزاد آفريد ….. !
پرواز كن تا آرزو .. زنجير را باور نكن …. !
آخی عزیـــــــــــزم حستو درک میکنم.منم عاشق این روزام ولی شیرینیش به اینه که از2روز بیشتر نشه که حسابی دل آدمو میزنه و خسته ت میکنه.
با نمایشگاه و تشنگی و هلاک شدن و گرما و خفقان هم 100% باهات موافقم!!!
از کوئیلو چی گرفتی؟! منم 2تا خریدم آخه :d
سعی کن از این به بعد برای اینکه پله های ترقی رو طی کنی تجسم کن رو پله ها معلم ریاضیت دراز کشیده!!!!!:d
آره واقعا …. کلا تو زندگیمونم همینه ها .. وفور نعمت که میشه دیگه اون چیز واسمون مثل قبل ارزش نداره !
چقدر دلم میخواست ببینمت نغمه جونم 😦
والا من از کوئیلو کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم و ورونیکا تصمیم میگیر بمیرد رو نخونده بودم که گرفتمشون 😉
—
وای آره فکر کن من دارم پله های ترقی رو طی میکنم از رو شکم معلم ها رد میشم هی .. 😀 چه حالی میده ها .. 😛
سعيده با كلي ذوق و شوق اومدم اولين كامنت رو بذارم، نتم قطع شد!
من بالا يخچال ندارم، تصور كن كلي خوراكي دارم مي خورم، يهو تشنم مي شه. نه حوصله دارم تا پايين برم آبميوه بخورم، نه مي شه آبميوه رو بيارم بالا، چون گرم مي شه!
يعني هلاك مي شم ها!
به نظرت يه نامه به ا**** بنويسم يه يخچال به من ََُِِِِِّّْبي بضاعت مي ده؟!
آخی … ببینم حالا ستاره جونم نمیشه آب بخوری ؟ 😀
ایشون همونجوری که نفت رو آوردن سر سفره های ما به شما هم یخچال میدن 😛 ( بوووووووووق … مشترک گرامی دسترسی به این قسمت امکان پذیر نمیباشد !! :D)
چه اس ام اس نازي .. خيلي قشنگ بود عزيزم .. راجع به نمايشگاه نوشتي درد دلم رو تازه كردي .. اصلا فاجعست اونجا .. واقعا كاش يه فكر بهتري مي كردن
شارژ نداشتم آوا اگه داشتم برات میفرستادمش :*
ایشالا توی سال های بعد جبران کنن ! ( که بعید میدونم !!!)
تو مو میبینی و من ریزش مو! :دی
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد رو بخون که خیلی قشنگه!
آخه بدبختانه ریزش مو رو همه میبینن 😀
الان دارم پیدرا رو میخونم .. این یکی فوق العادست .. !! ..
عزيزم ميگم احياناً و دور از جون كه دوستاي مدرست وبلاگت رو ندارن يوقت؟ اين نوشتت رو ببينن به كعمت نشون بدن؟:)))
بس كه دخترا بدجنسن:d
نه ندران مهسا جون 😀 اگرم داشتن بد نبود …! نشون معلم میدادن حالا … بیا و ثابت کن این وبلاگ من بوده 😛
مرسی که اومدی خانوم گل :*